تا زنگ در رو میزنن سریع میره از تو اتاقش روسریشو برمیدارهمیندازه رو سرشکا البته میفته دور گردنش معمولا. وقتیم داریم میریم بیرون مدام به من تاکید میکنه مامان چادرتو سر کن یا بابا کتتو بپوش.کلا خیلی مراقبه دور و برشه که چیزی و کاری از قلم نیفته این زود بزرگ شدن بچه ها فک نمیکنم برا هیچ مادری خیلی مایه خوشحالی باشه.من که دوس دارم همین قدی بمونه.حس میکنم بزرگتر شدنش باعث میشه از من دور بشه.نمیدونم شایدم اشتباهه این حس مادرانه
قبل ترها فقط کلمات را تکرار میکرد یعنی همان شنیده ها اما حالا دیده هایش را هم تکرار میکند. خدا نکند کسی در رسانه ملی مشغول خوردن چای باشد باید برویم و برای دخترک چای بیاوریم که میل کنند.حتی اگر کودکی بغل مادر یا پدرش باشد سریع میاید و میگوید بلم یعنی بغلم کن
سلام دختر خانوم ما دیر راه افتاد اما زود به حرف اومد.خیلی سعی میکنه همه کلماتو مثل ما و درست ادا کنه و انصافا هم خیلی موفقه اما بعضی کلماتو خیلی جالب ادا میکنه.مثلا به نوشابه میگه اشامه یا به عقب میگه عبق.به شکلات میگه شوبولا ومیوه هایی مثل نارنگی و پرتقال و لیمو شیرین رو پوست خطاب میکنه یه وقتایی گوشی تلفنو برمیداره و با ادمای خیالیش حرف میزنه.انقد باهاشون صحبت میکنه تا فکش خسته میشه و گوشی رو میندازه میاد میگه مامان بغل. انشالله که زبونش همیشه به حرفای خوب و ذکر خدا و اهل بیت بچرخه.آمین
ازش که میپرسیم خونتون کجاست میگه شهدا.خونه عزیز کجاست باز شهدا .خونه گوهرشاد کجاست شهدا و کلا اینجوریه که همه تو شهدا زندگی میکنن مگر اینکه خلافش ثابت بشه. عزیزش که بهش میگن خونمون شهدا نیست با یه حالت جالبی میگه عزیز ....شهداست
خدا نکنه یه لحظه چادر من یا خالش یا هرکی که بغلش کرده از سرش بیفته سریع تذکر میده که چادر_سر اونوخ خودش هرجا که احساس عدم راحتی بکنه شلوارش و بعضا بلوزش رو در میاره و واسه خودش میچرخه هیشکیم زورش نمیرسه به این فسقلی که لباساشو تنش کنه
یه دوست خوبی داره به ایم گوهرشاد بانو که خیلیم دوسش داره.البته وقتی بهش میرسه فقط اولش بوس و بغله و بعد بساط کتک کاری و گرفتن وسایل گوهرشاد آغاز میشه. حالا این دوست خوبش رفته کربلا و آلا حسابی دلتنگه دوستشه.یه وقتایی تو تلویزیون نی نی میبینه میگه گوهرشاد یا یه وقت تو خونه داره راه میره میگه مامان..گوهرشاد نیس. بله بچه انقدی دلش واسه دوستش تنگ میشه اما دوستای ما چی؟
خیلی راه رفتن رو دوست داره اما بدون کفش. وقتی کفش پاش میکنیم میشینه و گریه میکنه تا کفشاشو در بیاریم.حتی یه قدم هم با کفش راه نمیره.چهار جفت کفشو براش امتحان کردم پس نمیشه گفت مشکل از کفشاست. کسی پیشنهادی برای دوست شدن آﻻ خانوم با کفشاش داره؟