آلاء خانوم جانآلاء خانوم جان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

خاله ریزه ی مامان و بابا

کفش

خیلی راه رفتن رو دوست داره اما بدون کفش. وقتی کفش پاش میکنیم میشینه و گریه میکنه تا کفشاشو در بیاریم.حتی یه قدم هم با کفش راه نمیره.چهار جفت کفشو براش امتحان کردم پس نمیشه گفت مشکل از کفشاست. کسی پیشنهادی برای دوست شدن آﻻ خانوم با کفشاش داره؟
29 شهريور 1393

نازگل

گمشده به اطلاع می رساند نازگل جان عروسک آﻻء جان حدود سه هفته است از منزل خارج شده و تا کنون بازنگشسته است.این خرگوش ناز یک پیراهن سفید گل گلی بر تن دارد.به یابنده مژدگانی حسابی داده خواهد شد.  
3 شهريور 1393

شماره 1

به ني ني ياد دادم هر وخ گشنشه و شير ميخواد شماره 1 رو نشون بده و اگه گشنس نيست و مشكل ديگه اي وجود داره كه باعث غر زدنش ميشه شماره 2 رو نشون بده. آلا خانوم هم از اونجايي كه خيلي حرف گوش كنه در اكثر مواقع تا ازش ميپرسي مشكل چيه شماره 1 رو نشون ميده و ما هم اطاعت امر مي كنيم.اما چند روز پيش بردمش براي چك آپ ماهانه و قد و وزن واينا خانوم  دكتر گفتن كوچولوتون يك كيلو اضافه وزن داره و بايد وزنشو كنترل كنيد و ديگه بهش شير خشك نديد و شيشه رو كلا ازش بگيريد. حالا من به سبك خودم براي جلوگيري از افزايش وزن ني ني موقع تناول شير خشك يه سري شيشه خيلي تنگ ميذارم سر شيشش و نهايتا 60 سي سي براش شير خشك درست ميكنم بر عكس قبلا كه 120 سي سي ميخورد.ا...
10 آبان 1392

گله و شکایت

سلام به همه میدونم که خیلی وقته مامانم مطلب جدیدی تو وبلاگ من نذاشته.میدونید از کجا فهمیدم از اونجایی که با منم زیاد حرف نمیزنه و کلا بی حوصله شده. البته 5 روزم نبودیم و رفته بودیم شهر بابام که به فامیلای بابا جونم بگیم که منم دارم میام آخه اونا نمیدونستن هنوز. مامانم اون اولا که میخواستن برام اینجا رو راه بندازن میگفتن انقد بدشون میاد از اونایی که با هزار امید میری تو وبلاگشون و میبینی هیچ مطلب جدیدی نذاشتن. حالا مامانم خودشون اینجوری شدن .حوصله هیچی رو ندارن و به منم نمیگن که چرا این جوری شدن. انقد این چند روزه مامانم حرص و غصه خورده از دست همه چیزا و آدما کلی رو رشد من تأثیر گذاشته. حالا الآن داریم حاضر میشیم بریم خونه عزیزم و...
23 بهمن 1391

کیک

سلام سلام از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون این بچه یه هفتست دلش  کیک  میخواد.دیگه دیروز انقد اصرار کرد دلم نیومد بهش بگم نه. با هم رفتیم یه پودر کیک خریدیم و اومدیم خونه و دست به کار شدیم. اول تخم مرغا رو شکستیم تو ظرف و بعدش رفتیم همزنمونو آوردیم.این همزن  ما یه بخشی از غذا سازمونه.منم دفعه اولم بود که میخواستم ازش استفاده کنم.خلاصه چشمتون روز بد نبینه تیغه همزنو وصل کردم به سریش و تو هوا روشنش کردم که ببینم درست جا افتاده یا نه که ناگهان طومار همزن در هم پیچیده شد و کلا از قیافه افتاد.دیگه کلی باهاش ور رفتم و بعد فهمیدم باید از یه سری دیگه هم استفاده میکردم.سری رو آوردم و وصل کردم و گذاشتمش تو ظرف تخم مرغ ها و ...
10 بهمن 1391
1